-
-
۱۰۸۴
در آستانه سالگرد زلزله مخرب 10 شهریور 1347 در فردوس
جلسه: 75 صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه 14 مهر ماه 1347
6- بیانات بعد از دستور آقایان: روحانى- دکتر خطیبى
رئیس- آقاى روحانى به عنوان بعد از دستور صحبت مىفرمایند، تشریف بیاورید.
روحانى- بنده از حضور جناب آقاى رئیس کسب اجازه کردم که راجع به حادثه زلزله جنوب خراسان به خصوص حوزه انتخابیه خودم عرایضى بکنم و فکر مىکنم مدتى بیش از یک ربع و نیم ساعت عرایضم طول خواهد کشید اگر همکاران عزیز ناراحت و متألم و متأثر نخواهند شد و این فرصت و وقت را به بنده خواهند داد عرایضم را عرض مىکنم والا به وقت دیگرى موکول مىکنم، (نمایندگان- بفرمایید) چند دقیقه پیش چند نفر از همکاران که جدیداً انتخاب شدهاند به کلامالله مجید سوگند یاد کردند و با قرائت آن مجدداً وظایف نمایندگى ما، به ما یادآورى شد، بنده هم چون ممکن است در عرایضم که بر حسب وظیفه نمایندگى و همان سوگند است مطالبى اظهار کنم که احیاناً براى بعضى گوارا نباشد ناگزیر به کلامالله مجید مجدداً سوگند یاد مىکنم که همان طور که در سوگندنامه ذکر شده است جز آن وظایف نظر و غرضى ندارم و نمایندگان و هر کس که هر تکلیف و وظیفهاى دارند بنده را خواهند بخشید و معذور خواهند داشت ولى در عین حال هر گناهى براى من قائل شوند به جان خواهم پذیرفت ولى خوشحال خواهم شد که به من اجازه بدهید که عرایضم را بکنم. شاید در خاطر همکاران باشد که بنده در همین دوره و در دوره گذشته کلمه مهما امکن را در سوگندى که یاد کردم
+++
یاد نکردم براى این که یک موقعى براى فرار از انجام وظیفه خودم را گول نزنم، بنابراین حالا هم اگر عرایضم یک قدرى صریحتر باشد تحت همین عنوان است. وظیفه خودم مىدانم از طرف تمام مردم آسیبدیده فردوس حتى گناباد و قائنات سپاس بىحد و بىانتها که هیچ کدام از ما قدرش را نداریم از شاهنشاه و شهبانو و والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى ریاست عالیه جمعیت که به میان آسیبدیدگان آمدند عرض کنم، خداوند نعمت بىحد و حصرى به ما ملت عنایت کرده و اى کاش ما شایستگى و قابلیت سپاس این نعمت را داشتیم و یک در میلیون هر کدام در هر مقامى که هستیم مىتوانستیم با این اخلاص و ایمان و علاقهاى که اینها دارند دنبال کارمان برویم (صحیح است) در جراید در تلویزیون و رادیو خواندید و شنیدید ولى آنچه من شنیدم چون فرصت این کار را کمتر داشتم متأسفانه زلزله فردوس و خرابیهایش را آن طور که هست منعکس نکردهاند و نمىدانم چرا نمىکنند، همکاران ما آقاى مهندس اخوان و آقاى شهرستانى و دکتر حبیباللهى آمدهاند و دیدهاند که شهر فردوس به کلى ویران شده است، اصلاً هیچ دیوارى سر پا نیست، با صورت اسم و رسم 727 نفر از بین رفتهاند ولى هنوز احصا دقیقى از شهر 12 هزار نفرى نشده است که کى نیست و یا چه اشخاصى که اهل فردوس نبودهاند در آنجا بودهاند کجا هستند ما برخورد کردیم به کوچهها و ساختمانهاى خرابهاى که اطلاع دادند که اینجاها لازم است ضدعفونى بشوند ناچار چون موقع گذشته بود مأمورین رفتند و آنجا را ضدعفونى کردند و بسا هست که انسانهایى زیر آن آوار از بین رفته باشند چون امکان نداشت آنجاها را زیر و رو کنند و یکى دو جا را زیر و رو کردند دستى در آوردند و پایى درآوردند و گفته شد که بهتر است که به همان صورت بماند از یازده هزار نفر جمعیت 800 نفرشان تقریباً فوت کردهاند و ده هزار نفر بقیه آوارهاند و هیچ سرپناهى ندارند اشخاصى که در منطقه کویر زندگى کردهاند مىدانند که روزها ساعت 9 و 10 هوا به شدت گرم مىشود و درجه حرارت 36 و 37 است ولى شبها در نهایت سرما است، کمتر صبحى بود که چند طفل مرده را پهلوى من نیاورند و نگویند که اینها دیشب از سرما سیاه شدهاند و هیچ چارهاى هم نداشتم و هیچ کارى نمىتوانستم بکنم، از روز دوم کارخانه برق آنجا خراب شد، قنوات شهر، بر اثر زلزله به کلى خشکید فقط یک چاه نیمه عمیق آب شور در میدان شهر باقى است و این 12 هزار نفر جمعیت آب آشامیدنى و دست و صورت شویى ندارند، تا امروز که خدمتتان هستم فقط سه روز پیش از این سه تا حمام که مهندسى بهداشت با شش دوش عمومى براى این شهر ساخته است هنوز کسى در آنجا آبى ندیده بود که صورتش را بشوید یا استحمامى بکند یا نظافتى بکند، این وضع ما است شاید بشود آردى آورد به آنجا اما تنورى نبود که نانى بپزد، سوختى نبود، حالى نبود مردم مستأصل بودند زندگانى نبود، 17 قریه دیگر که در منطقه کوهستانى هستند به همان صورت و وضع هستند مصیبتى بود و وضع ناهنجارى، باید از تمام مردم ایران و جهان تشکر کرد که کمک کردند و به فاصله چند ساعتى از طبس و بشرویه و بجستان مردم آمدند و نعشها را درآوردند و از فردا هم عدهاى نان و میوهاى و چیزى مىآوردند براى مردم از کاشمر و نیشابور هم کمکهاى ارزنده کردند و من نمىتوانم شرح بدهم حال آن طبیبى که خانهاش خراب شده ولى پیراهنش را پاره کرده تا زخمى را ببندد و با پوست خربزه آب به دهن کسى که در حال نزع است بریزد، از این صحنهها زیاد دیدیم، عدهاى که در آن منطقه تلف شدهاند خدا بیامرزدشان البته تلف شدن آنها ما را متأثر مىکند که چرا آنها رفتند که انسان بودند، مسأله مهم مسأله زندهها است مسأله زندهها به نظر من همه تصدیق خواهند کرد که مسأله بسیار بسیار مهمى است چون شهر در وضع ویرانى بود بنده در همان لحظهاى که وارد شدم ترتیبى دادم که مردم در چند نفطه شهر به صورت اردویى زندگى کنند، چند چادرى که رسیده بود به این ترتیب نصب گردید، بعضى دستگاهها واقعاً عالى است و بعضى مأمورینشان واقعاً با ایمان و علاقه هستند و من در اینجا به عنوان سپاس به مهندس روحانى و دستگاهش و مهندس شهرستانى تبریک مىگویم و مىگویم از روى اطمینان به این دستگاه اعتماد کنید، وزارت آب و برق و برق منطقهاى فردوس
+++
تکلیفى نداشته و اطلاعى نداشته و من در شب که وارد شدم دیدم که یازده هزار نفر در بیابان هیچ چیز حتى روشنایى ندارند تلگرافى کردم به فاصله 24 ساعت کارخانه برق خراب شده را درست کردند و با سیمهاى به خصوصى با اصول فنى به بیرون شهر و به صحرا سیم کشیدند که مردم روشن شدند و با کمال اخلاص و صمیمیت این کارها را انجام دادند، قنوات شهر که به کلى خشکیده بود، 60 مقنى با بیل و با چوب و چرخ از نیشابور و مشهد و کاشمر آورده شد که در کار باز کردن قنوات بودند ولى در همین تشکیلات وزارت پست و تلگراف به موجب تلگرافى که بنده کردم (کاش مىدانستم که آقاى رئیس امروز به بنده اجازه مىدهند که صحبت کنم که آن تلگراف را مىآوردم) تلگرافى که بنده کردم بعد از 17 روز جواب مىدهند که ارتباط فردوس اول مهر برقرار شده، واقعه نهم شهریور بوده ولى مىگویند اول مهر ارتباط برقرار شده و در این بیست و یک روز مردم آنجا با خارج ارتباطى نداشتهاند بیسیم شیر و خورشید و ارتش هم براى کار خودشان است نه براى این که حسن و حسین به کس و کارشان اطلاع بدهند چقدر آمدند به ما ناسزا گفتند که آقا ما مىخواهیم به کس و کارمان خبر بدهیم که ما زندهایم این تلگرافخانه کجا است این پستخانه کجا است و بدبخت رئیس پست و تلگراف فردوس خانهاش توى سرش خراب شده به چهار فرسخى رفته سیم را قطع مىکند و از آنجا تلفنى به تربت و طبس اطلاع مىدهد که آنها تلگراف کنند چند تلگراف که شد تازه بیسیم خراب شد شش نفر رفتند آنجا را درست کردند تازه دیدند موتورش خراب شده و روشن نمىشود، مجبور شدند یک موتور 300 کیلو واتى را که روى احتیاج مردم نصب کردهاند روشن بکنند که کسى بتواند با خارج صحبت کند، آن وقت در جواب من مىنویسند که الکترو پمپ فرستادند که آنجا من را مسخره کردند که الکترو پمپ براى چاه آب خوب است نه موتور برق، این فرم یک دستگاه است این کار یک دستگاه است وزارت بهدارى و مهندسى بهداشت واقعاً کار و کوشش کردند و به فاصله ده روز همان طور که عرض کردم سه حمام در شهر و سه حمام در دهات ساختند که البته کافى نیست دو هزار نفر جمعیت و شش تا دوش صحرایى که در یک راهرو دومتر در پنج متر است چه حاجتى را رفع مىکند نمىدانم ولى قدر مسلم این است که کوشش کردند و لوازم و اسبابشان را آوردند بنده با خودم فکر مىکردم که در آییننامه مجلس گفته شده است مجلس در موقع تعطیل به طور فوقالعاده ممکن است تشکیل بشود یا دولت تقاضا کند و یا نمایندگان بخواهند من معذرت مىخواهم من الان قسم یاد کردم به چهل هزار 40000 نفر از مردم یک منطقه این مملکت آسیبى به این صورت رسیده ما تکلیف داشتیم که جلسه فوقالعاده تشکیل بدهیم و چهار نفر برویم و ببینیم اینها چکار مىکنند در بین نمایندگان دکتر هست، متخصص هست، مهندس هست چطور شد که پرفسور مخبر فرهمند آمد آنجا و 15 روز بیمارستان صحرایى به پا کرد من تلگراف نکردم، من نخواستم براى این که دیگر بیش از این نمىخواستیم محتاج و گدا و مستأصل باشیم من ضمن تلگرافى به وزیر دربار گفتم به عرض اعلیحضرت همایونى برسد که براى ما مصیبت احتیاج و مصیبت بدبختى و مصیبت تقاضا بدتر از خراب شدن و از بین رفتن کسانمان است براى این که اگر چیزى نداشتیم عزت نفس خودمان را حفظ کردیم شما نمایندگان در مدت 6 سالى که با من هستید روحیه مرا درک کردهاید براى ما سخت است که چیزى بخواهیم بیایید بروید ببینید مردم فردوس هیچ چیز نمىخواهند جز این که یک سرپناه داشته باشند به خدا هیچ چیز نمىخواهند فقط یک سرپناه مىخواهند که بتوانند بچه و زنشان را حفظ کنند شیر و خورشید سرخ و همکاران عزیزمان دکتر خطیبى تمام تلاش و کوشش را دارد اما براى 26000 نفر که 11000 نفر مردم شهرى هستند همه شما در شهر زندگى مىکنید و مىدانید که مشکلات مردم شهرى با خارج فرق دارد براى شانزده هزار نفر مردم روستاها هستند 1951 چادر به فردوس فرستادند که در حدود 200- 300 تا این چادرها مال بیمارستان و بهدارى و مو؟ سسات دیگر بود میماند 1600 چادر شما چند نفر را زیر یک چادر قرار مىدهید؟ اینجا مردمانى هستند که باید لوازم و آذوقه و وسایل زندگیشان را آنجا جمع کنند سه چهارم این مردم در بیابان هستند حال آن که از این
+++
واقعه 35 روز گذشته (دکتر صدر- پس معلوم مىشود شیر و خورشید همهاش تبلیغ مىکند) عرض کردم تشکر مىکنم از شیر و خورشید مصیبت عظیم بود چاره چیست؟ مردم آن حدود کشاورزند در حدود شهریور مقدارى از محصولشان را برداشتند و جمعآورى کردند خواه و ناخواه این محصول در خانههاى خراب شده با خاک مخلوط است آنچه در صحرا است از بین رفته بقیهاش را باید جمع کرد و در یک جایى باید این گندمها را از خاک جدا کنند و یک جایى این کشاورز باید گندمهاى جدا شدهاش را بریزد از وزارت کشاورزى از سازمان غله از دستگاه شرکت تعاونى از هر کدامشان خواستیم که آقا 10 هزار 20 هزار کیسه گونى بیاورند که اگر 5 من گندم را کسى از زیر آوار درآورد آنجا بریزد و آن گوشه جمعآورى کند و اسم خودش هم رویش بنویسد و نگاه دارد بعد یکى گفت که سیلوى زمینى درست کنند یعنى زمین را گود مىکنند بعد زمین را آن طور مىکنند و رویش را کاهگل مىکنند اما این در صورتى است که کسى 100 تن گندم داشته باشد و بخواهد ذخیره کند 6 ماه دیگر بفروشد نه صد من گندم که جمع شد باید پاک کنند خاک آن را جدا کنند ببرند آرد کنند این را به این صورت نمىشود عمل کرد امروز عرض مىکنم خوراک 40، 50 هزار نفر از بین رفته است یا در صحرا از بین رفته یا زیر آوار است دولت هنوز گونى به آنجا نفرستاده است حال آن که مجانى هم نمىخواستیم مىگفتیم گونى بدهید در هر گونى مىشود صد کیلو گندم ریخت وقتى خواست ببرد یک تومان پول گونى را بگیرید ولى نگذارید مردم گدا بشوند مردم بیچاره بشوند تجار آنجا کالایشان زیر آوار مانده خراب شده مسجدجامع آنجا که 700 سال سابقه تاریخى دارد ریخته است امروز مهندس سیحون در مسجد سنا به بنده رسید و اظهار تأسف مىکرد گفتم بله قابل تصور نیست. یک بولدوزر مىخواستیم که راه را باز کنند تا بتوانند مردم کالایشان را از زیر آوار در بیاورند و بیاورند بفروشند که بدهىهاى خود را بدهند تا امروز که خدمتتان هستم ده تا تلگراف کردم و به وسیله تلگراف از وزیر راه که مرد خوبى است خواستم جواب تلگراف را داد که دستور دادم مهندس میرفخرایى بفرستد (مهندس بهبودى- به وسیله رادیو خیلى فرستادند) اما نفرستادند یک بولدوزر مال لشکر شیراز بود که با شش کامیون لوازم کمکى فرستاده بودند به این وسیله تشکر مىکنم یک مقدار از اسباب فنى آن خراب شد و حالا اسباب معطلى شده اردوگاه درست کردیم کنار صحرا ولى راهها و جادههاى کنار اردوگاه به علت رفت و آمد ماشین زیاد گرد و خاک بود از شرکت ملى نفت از جناب آقاى دکتر اقبال تلگرافى خواهش کردم که مقدارى نفت سیاه بفرستند آنجا بپاشند من شرم دارم بگویم که نفت سیاه رسید ولى گریدر اداره راه را که برده بودند به گناباد 7 روز 120 کیلومتر فاصله طول کشید که بیاید به استاندار خراسان که در گناباد بود تلگراف کردم که بگوئید بفرستند گفت گفتم بفرستند به مدیر عامل شیر و خورشید گفتم گفتند مىفرستیم فردوس به گناباد 120 کیلومتر است ولى گفتند در 18 کیلومترى گناباد خراب شده راست یا دروغ بنده نمىدانم انشاءالله راست است، به منزل رفقاى فردوس از گناباد تلفن کردهاند که کامیون بیاورید با لوازم گریدر را ببرد، تراکتور کشاورزى از کشاورزان گرفتم و جادهها را صاف کردند که نفت سیاه را رویش بپاشند که مردم بیچاره از خاک ناراحت نباشند (مهندس ناصر بهبودى- در پخش تلگرافات از رادیو روح مرحوم گوبلز را سفید کردهاند).
من متأسفم از رادیو، از این همه تفقد و لطفى که شاهنشاه معظم و علیاحضرت شهبانو مىفرمایند چرا رادیو منعکس نمىکند، مردم آسیبدیده ناراحت مىشوند من تلگراف مىکنم به آقاى وزیر دربار به دوست عزیزم منصور، وزیر دربار به فاصله 3 ساعت جواب مىدهد که تمام توجه شاهانه به مردم آنجا است کاملاً آسوده باشید همه چیز پیشبینى شده است من این مژده را به مردم مىگویم راحت مىشوند ولى وزارت اطلاعات جوابى ندادند، چرا خبر تشریففرماییشان را منتشر نمىکنند یا روزنامهها منتشر نمىکنند چرا جریان تشریففرمایى علیاحضرت شهبانو به چرمه که 2 ساعت طول کشید و از جزئیات حال مردم آسیبدیده پرسشهایى فرمودند مثل سایر نقاط مورد بازدید منتشر نشد؟ این امور در روحیه مردم آسیبدیده اثر دارد و ناراحت مىشوند. بنده نمىدانم شهر فردوس شهرى است
+++
که خواه ناخواه تجدید ساختمان آن مطالعه لازم دارد من قبول دارم باید نقشهاش تهیه بشود اما بیست ده که ویران و از بین رفته این دیگر مطالعه لازم ندارد براى دهسازى تا امروز مهندسى از وزارت آبادانى و مسکن نرفته (دکتر صدر- مهندس مشاور لازم دارد) هنگام نزول اجلال موکب مبارک شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو که آقاى نخستوزیر بودند و آقاى مهندس کورس آموزگار در خدمتشان بودند گفتند که کورس را مأمور این کار مىکنند بنده با ارادتى که به ایشان دارم با سابقهاى که در کار وزارت آبادانى و مسکن داشتند خوشحال شدم گفتم چه سعادتى به این مردم بدبخت روى کرده است کسى که مأمور مىشود هم تجربه دارد و هم تشکیلاتى دارد ولى هنوز آقاى مهندس کورس آموزگار دومرتبه به فردوس برنگشته که بداند درد مردم فردوس و دهات فردوس چیست در زمان سابق که دفترى گذاشته بودند شنیدم دفتر را مىخواهند ببرند به گناباد من تلگراف مىکنم که آقا در زمان عادى اینجا را مرکز دفترى قرار دادید ولى حالا هیچ کس نیست دوست عزیزم نیکپى به من جواب مىدهد که چون در فردوس براى دفتر جایى نیست به گناباد مىروند پس از نوسازى خواهند آمد جواب دادم اداره آبادانى و مسکن براى امر نوسازى است نه پس از نوسازى وقتى نوسازى شد دیگر احتیاج نداریم من حالا براى نوسازى مىخواهم براى درد بىدرمان مردم مىخواهم این است کار عادى دستگاه ولى بعد که متوجه مىشوند با اظهار تأسف به من تلگراف مىکند تمام وزارت آبادانى و مسکن براى نوسازى فردوس آمادگى دارد چرا دستگاه وزارت آبادانى و مسکن این طور عمل بکند که با نظر وزیرش مغایر باشد چرا نباید بیایند کارشان را بکنند به هر حال تشکر کردم اظهار امتنان کردم و بلافاصله دستور فرمودند که مهندس شهرساز آمده اما این ایام ایامى نیست که 30 روز 35 روز فرصت و موقعیت را از دست بدهیم الان موقع نسق است آقاى ارسنجانى و سایر مهندسین کشاورزى هستند نسق کشاورزى قاعدتاً اول مهر است اما در کوهپایه از اول شهریور است این واقعه در اوایل شهریور بود ما نشستیم با آقاى آذرنیا مدیر کل کشاورزى و با آقاى امیر پرویز اطلاع دادیم که چه مقدار بذر و تراکتور و سایر وسایل لازم است ولى مأمورین نیامدند و وسایلى هم نرسید براى این کارها مدیر لازم است با این وضع دامهاى مردم هم از بین رفته است حالا دیگر گاو هم ندارند قرار شده تراکتور بیاورند که شخم بکند تا پریروز که من در گناباد بودم یعنى از فردوس آمدم به گناباد در آنجا مطلقاً خبرى نبود سه چهار پنج نفرى که از جوانان و سپاهیان ترویج بودند که توى دهات بروند و اطلاعات جمع آورى بکنند آقا این اطلاعات آب و نان نمىشود این وسیله شخم مىخواهد بذر مىخواهد این را نکردهاند تا حالا که بنده خدمتتان هستم نکردهاند تازه گفتهاند که چهل تن بذر به گناباد رسیده ولى زمان کشت و بذر کارى دارد از بین مىرود براى شهر فردوس شاید تا هفت، هشت یا 15 روز دیگر بشود کارى انجام داد و زراعتى بشود فکر بفرمایید با آن ترتیب که عرض کردم غله موجود از بین رفته و دارد از بین مىرود و بالاخره مردمى در آنجا باقى نمىمانند متفرق مىشوند. اما بانک کشاورزى من خیلى متأسفم، شرمندهام از خودم بدم مىآید که از دستگاههایى، از کسانى انتقاد مىکنم که به آنها علاقه دارد از بانک کشاورزى سؤال کردم کل مطالباتشان در این شهرستان چقدر است؟ گفت چهل میلیون ریال چهار میلیون تومان اما دستگاهش را جمع کرده از فردوس مىرود به بهانه این که جا ندارد من نمىدانم مأمورین بانک کشاورزى مگر در زمان عادى توى روستاها نمىروند (ارسنجانى- راحت ترند دیگر اجراییه صادر نمىکنند براى زندهها) چرا اجراییه هم صادر مىکنند ولى دستگاهشان را از آنجا مىبرند من نمىدانم این مدیر کل بانک کشاورزى چطور به خودش اجازه مىدهد 20 تا دفتر و دستک که دارد صندوق آهنى هم دارد و مىتواند این اسناد را در آن بگذارد پول که ندارد بانک ملى بلافاصله شروع به کار مىکند به مردم پول مىدهد ولى بانک کشاورزى که فقط چهار تا پرونده و چهار میلیون تومانى قبض دارد این را برمى دارد با صندوق آهنى قفسه آهنى با مبلغ گزافى خرج و کرایه دادن از یک محل به محل دیگرى مىبرد با آوردن سه تا جیپ دیگر که دستگاهش را ببرد به جاى دیگر بگذارد هیچ کس از هیچ
+++
مقامى نمىپرسد اینجا فرماندار هست او باید کارى انجام بدهد به استاندار خراسان اطلاع بدهد بنده نمىدانم حتماً به دولت هم اطلاع نداده آن وقت گلهشان چیست؟ بیست تا چادر فرستادند براى کارمندانشاءن باز هم چادر مىخواستند از آن چادرهایى که براى مردم سرپناه خواستهاند مگر چند تا مأمور هستند بیست تا چادر برایشان فرستادهاند اینها را استفاده بکنید بگذارید بقیه براى چند تا بدبخت دیگر هم بماند که آنها استفاده کنند باز هم مىدهند و اولین دستگاهى که براى کارمندانش پول مىفرستد بانک کشاورزى است ولى تا امروز که خدمتتان هستم یک دینار کمک وامى به کسى نکردهاند مردم حاضر شدهاند که بروند آنجا خودشان قناتشان را باز کنند بنده گفتم که بیایید به اینها وام بدهید جواب دادند که هشت درصد بهره اول کم مىکنیم همین طور هم نمىدهیم باید سند رسمى تنظیم بشود سند رسمى کجا بود دفتردار رسمى کجا بود کسى نیست خدا عمر بدهد به شهرستانى و مهندس روحانى که آمدند و چند تا مقنى آوردند که شروع کردند به باز کردن قنوات و بیست و چهار ساعت مداوم کار کردند بنده به مسئولین تمام دستگاهها ارادت دارم دوستشان دارم وظیفه دارم از نظر عضو اکثریت از آنها دفاع بکنم حمایت بکنم ولى شرم دارم که در میان مردم مىگویند تشکیلات مملکت چرا یکى یکى اینجور کار مىکند و آن یکى آن جور کار مىکند (احسنت) خدا سلامتشان بدارد اولین مرتبهاى که شاهنشاه و شهبانو وارد بیمارستان شدند و بچهها را دیدند فرمودند حساب زندگى اینها را برسید نکند اینها پدرشان از بین رفته مادرشان از بین رفته زندگیشان از بین مىرود اگر چیزى دارند جمع و جور بکنید که از بین نرود یک ساعت پس از تشریف بردنشان عدهاى از مأمورین ژاندارمرى، مأمور دادگاه، مأمور کشاورزى به دهات فرستادیم در شهر نیز وسیله شهربانى اقدام کردیم بعد از 48 ساعت وضع روشن و قرار شد دادگاه یک کسى را امین تعیین کند که زندگى آنها را جمع و جور کند آن وقت آقاى معاون وزارت دادگسترى با هیئتى آمده براى همین کار و صورت را بردند ولى تقاضا شد چند تا قفسه آهنى بفرستند که پروندهها را که زیر خاک است در بیاورند در آنجا جمع بکنند فردوس و طبس و آن مناطق موریانه دارد چوب را مىخورد مگر این که رنگ داشته باشد تا الان که خدمتتان هستم چهار تا قفسه را نفرستادهاند که پروندهها را از زیر خاک در بیاورند تلگراف هم که کردم جواب ندادند مردم به دادگاه مراجعه مىکنند که این مرد در زندان است باید تکلیفش معلوم بشود پروندهاش نیست این طلب دارد بدهى دارد حساب دارد به کشاورزى بدهکارى دارد پرونده زیر خاک است شاید فردا موریانه بخورد و از بین برود (مصطفوى- سقف زندان خراب نشد) خوشبختانه در آنجا زندانى نداشتیم ما مردمى نبودیم که به زندان برویم و زندانى داشته باشیم (مصطفوى- خودتان از زندان و زندانى صحبت فرمودید) بدبختى این است که دولت آنجا را مرکز تبعیدگاه کرده من پیش از این حادثه پیش از هشتم شهریور به آقاى نخستوزیر نوشتم آقا فردوس جاى دورافتادهاى است در آنجا کار نیست دولت به آنجا تبعیدى مىفرستد این تبعیدى که زندانى نیست در زندان چیز بخورد این ناچار کار مىخواهد تا زندگى کند و آنجا کار نیست آن وقت آدم بیکار مزاحم مردم و مأمورین است و به علاوه اگر ما بدبختىمان این بوده است که مردمى پاک و صالحى بار آمدهایم چرا افراد شرورى آنجا مىفرستند که افراد دیگر را به دزدى به چاقوکشى و به شرارت وادار کنند خوشبختانه آقاى نخستوزیر هنگام زلزله تشریف آوردند و همان روز سروصدا و جنجال فردوس را مربوط به اینها دانستند آقاى نخستوزیر دستور دادند که آنها را ببرند ولى رئیس دادگاه و رئیس شهربانى دستور غیرقانونى نخستوزیر را اجرا نکردند (خنده نمایندگان) چون به حکم دادگاه آمده بودند به حکم دادگاه تبعید شده بودند از آن روز تا به حال با این که آقاى معاون صورت آنها را نوشته و محل دادگاه را نوشتیم تا به این دادگاهها توصیه کند محل آنها را عوض کنند 5 و 6 تا که نوبتشان رسیده بود مرخص شده ولى بقیه در حال بلاتکلیفى هستند و اسباب زحمت مردم مصیبتزده شدهاند، در شهرى که هیچ چیزى ندارد زندگى ندارد مردم در چادر یا در بیابان به سر مىبرند و ما آنجا حال، تبعیدى را داریم و هنوز دو قفسه براى پروندهها آنجا نفرستادهاند من خیلى معذرت مىخواهم آقایان را خسته کردم ناراحت کردم (یک نفر از نمایندگان- خیلى متشکریم که جنابعالى
+++
حقایق را مىفرمایید) استدعایى که دارم این است که هیئتى تشریف بیاورید یک شب بد بگذرانید در صحرا به سر برید و حال مردم را از نزدیک ببینید از روز حادثه عمل نکردیدحالا عمل کنید بیایید ببینید چند نفر تشریف بیاورید بیایید ببینید وضع مردم چه جور است و چه چارهاى باید کرد (مهندس ناصر بهبودى- در این مورد طرحى تهیه شده است که انشاءالله اکثریت رأى خواهند داد) من عرض کردم اول عرض کردم عذر مىخواهم جناب دکتر پارساى وزیر محترم آموزش و پرورش قدم بر چشم ما نهادند تشریف آوردند وضع بیچارگى و بدبختى ما را دیدند آنچه به نظر ایشان رسید من ناچارم اینجا اجمالاً عرض کنم که اگر این عرایض را مىکنم باز روى همان روحیه قوى که شما دیدید ما کلاسها را توى چادر تشکیل دادیم ما شاگردانمان در حال درس خواندن هستند (احسنت) بچههایى در همان چادرها که میبایست زن و بچههاى مردم در آنجا باشند 5 تا 4 تا یکى کردیم و بچههاى مردم را جمع کردیم و کلاسهاى خودمان در مهد کودک تشکیل دادیم که از بین نروند و خانم ملاحظه فرمودید من ناچارم از این مددکارهاى اجتماعى و سرکار خانم فرمانفرماییان تشکر کنم با یک ایمان و اخلاصى با بچهها کار مىکردند چند تا پیشاهنگ آنجا آمده بودندبا صمیمیت کار مىکردند کارشان را مىکردند بانوان جمعیت خیریه فرح پهلوى سرپرستى و مراقبت این کار را صادقانه انجام مىداد ارتش شاهنشاهى براى بیرون آوردن اسباب مردم براى نصب کردن چادر براى انجام هر نوع کمک تا آنجایی که مقدورشان بود کوشش مىکردند واقعاً اگر شکرگزارى نکنم شاید گناه من باشد ولى خیلى مسائل دیگرى را شاید لازم بود به عرض برسانم چون در ذهنم مرتب نیست ولى اگر در عین حال تحت تاثیر گرفتاریها و ناراحتیها انضباط فکرى را گاهى اوقات از دست مىدهم معذرت مىخواهم مشکل دیگرى که ما داریم نمىدانم همکار عزیزم آقاى دکتر شریعت هست یا نیست مسأله مرکزیت گناباد است گناباد مثل قائنات زلزلهزده ولى مرکز گناباد و قائن به حمدالله سالم مانده ولیکن شهر فردوس ویران شده مأمورینى که در جریان حادثه بودهاند آسیبدیده و مصیبتدیده و ناراحت مىباشند در عین حال یک شهرى ویران شده و اداره کردن آنجا مشکلتر از یک ده و قصبه است چرا نمىتوانند مثلاً 4 نفر را به فردوس بفرستند که مدیریت آنجا را داشته باشند و محتاج مراجعه به گناباد نباشند خودشان تصمیم بگیرند مثلاً براى این اردوگاهها که خانم پارساى ملاحظه فرمودید کامیون تهیه کردیم شنریزى کردیم یک نفر یک خطى نکشید جلوى این اردوگاهها که آبى که زمستان مىریزد از آن خط و مجرا برود یک مأمور فنى به فردوس با این همه تشکیلات نفرستادند با این 4 نفر مروج کشاورزى که یک مدیر نداشته باشند چکارشان بکنیم. سربازى است، بدبخت آمده توى ده چیزى نمىداند پریروز که علیاحضرت شهبانو در چرمه سرافراز فرموده بودند با آن همه لطف و آن همه بزرگوارى من قبلاً رفته بودم ببینم چه مىشود. دیدم یک مقدار چیزهایى یادداشت کرده است که چنین کارهایى باید بشود گفتم باید بشود چیست؟ شما چه کار کردهاى؟ و چه مىخواهى به عرض برسانى کمک کردى به برداشت محصول مردم، گفت خوب اینها را گفتهایم که برایشان کیسه و گونى بیاورند نیاوردهاند و حال آن که اگر یک مدیر در آنجا باشد این کارها را مىکند با این همه وسایل موتورى عرض کردم یک بولدوزر بدهید گفت آقاى کوچاریان یا کس دیگر دو تا بولدوزر داریم در کاخک معطل است که بعد مىفرستیم بیاید این صحیح نیست در این مملکت که فقط یک یا دو بولدوزر نیست به فردوس بفرستند همان طور که عرض کردم قنوات خشکیده بود لولهکشى ناتمام بود آب توى لولهها بود من چاره ندیدم خوشبختانه چون چاه در بیابان بوده صدمه ندیده بود منبع هم صدمه ندیده بود زیرزمین بود مىتوانستیم از آب چاهها استفاده کنیم ولى بایست این آب لولهاى داشته باشد مأمور آبادانى و مسکن نبود دو سه تا تلفن کردم یک مأمور آمده ابزار و وسایل از مهندسى بهداشت یک مقدارى برایش گرفتم و چندتایى شروع کردیم گفتند 24 ساعته گفتهایم از مشهد لوله بیاورند هرچه تلگراف مىکنم 24 ساعت، 48 ساعت خبرى نمىشود بعد تلگراف مىکنند که لوله فرستادیم پس کجا است؟ بالاخره تلگراف رسمى استاندارى است که لوله را در گناباد نگه داشتهاند این بىنظمى تشکیلات است و بعد چرا با یک کامیون این
+++
لولهها را نیاوردند که مردم زودتر استفاده کنند خودشان مىگفتند لولهها را در گناباد نگاه داشتهاند مىفرمایید کمک و امداد شده من صورت ریزش را داشتم همراهم نبود والا اینجا مىآوردم 14139 پتو به فردوس رسیده 1951 چادر، 82 تن آرد و 33 تن برنج. حضور علیاحضرت عرض کردم من نمىخواهم و فردوس نمىخواهد که به او غذا بدهند یا به او آذوقه بدهند در هر جامعه یک عدهاى فقیر هست اینجا دو صورت دارد عدهاى بچه هستند به آن صورت نگاهداریشان مىکنند عدهاى علیل هستند نگاهداریشان مىکنند ولى مردان کارى را بهشان کار مىدهیم و پول مىدهیم و به ازاى کار چیز مىدهیم که مناعت طبعشان از بین نرود از همان روز عدهاى را به اختیار آب و برق گذاشتیم براى کارهایشان و براى بهداشت خودشان نهایت کمک را از این حیث کردند و عدهاى را براى پاک کردن کوچهها و معابر و بیرون آوردن اسباب اشخاصى را که قدرت کار و توانایى در آنها نبود بدهند آنجا کار بکنند شما چى به ما خواهید داد اگر مناعت طبع و عزت نفس را از ما بگیرید و یا ما از دست بدهیم ما اگر نباشیم بهتر است به این صورت، بنابراین منهم تقاضایى ندارم که بجاى 33 تن برنج 300 تن بفرستید اما فرم کار این است؟ چرا این کالاها از بین باید برود در گناباد پیاده بشود و دو مرتبه حمل بشود به فردوس یا خضرى، این پیاده کردن و بار کردن از نظر اقتصادى از نظر نگهدارى از نظر جمعآورى ضرر و زیان دارد و وقت مىگیرد پس چرا آنجا را مرکز کردهاند براى آن که گناباد ساختمانهایش سالم است آنجا آرام و سلامت مىشود بود ولى در فردوس هرکس باید زیر چادر سر کند یا بىچادر باشد این صحیح نیست باید وضع مردم را دید و تشخیص داد تا به دردشان رسید من به عین مراتب مشکلات را در آنجا دیدم آنها ناچار بودند شب را در آنجا بگذرانند زلزله اول در کاخک بود در دشت بیاض بود ولى گناباد را قرارگاه تشکیل دادند اما من مىگویم گناباد قرارگاه مىخواهد همه چیز مىخواهد بیمارستان مىخواهد مثل آقاى دکتر شریعت همه ما داغدار هستیم اگر هم جدا هستیم این دلیل نمىشود به این که بیاییم آنجا عریضه هى بنویسند و جواب بدهند و به یک کسى که من مىدانم قدرت کار ندارد و صلاحیت قدرت کار ندارد ابتکار ندارد چه مىتوانیم از او انتظار داشته باشیم ولى باید عدهاى بفرستند 3 نفر حالا امداد شیر و خورشید مىکند کارش را خواهد کرد ما کار اساسى مىخواهیم 35 روز گذشته دو ماه دیگر فرصت هست در این روستاها 4 تا آجر 4 تا سنگ 4 تا چوبى بیاورند در این موقع زراعت صیفى ما از بین رفته محصول عمده روستایى قائنات و فردوس زعفران است جا مىخواهند که بتوانند آنها را جمع کنند اگر نداشته باشند چه مىتوانند بکنند این محصول از بین مىرود باید جا داشته باشد این خیلى ساده بود که 4 تا چوب بیاورند و 4 تا حصیر و سرپناهى درست کنند که آنها بتوانند در زیر آن زندگى کنند باید بیایند به این روستاها رسیدگى بکنند من دیدم که در روستاها همان خشت و گل را روى هم مىگذارند در صورتی که اگر کارى بکنند مىتوانند کار اساسى انجام بدهند عرایض بنده خیلى نامنظم شد تصدیع دادم از خانمها و آقایان خیلى معذرت مىخواهم من در ایامى که در خدمتتان بودم همیشه وضع عادى گاهى اوقات نداشتم تحمل کردید این دفعه هم به بنده ببخشید و دستگاهها هم ببخشند ولى وضعى را که من دیدم در ظرف یک ماه کار سخت دقیقى است که من نمىتوانم تحمل کنم و به ساحت مقدس مجلس شوراى ملى مطالبم را عرض نکنم مردم فردوس مردم سرایان مردم گناباد بعد از خداوند متعال صد در صد توجهشان به عنایات و توجهات خاص شاهنشاه و شهبانو است (ایلخانىپور- تمام ملت ایران این طورند) هیچ نگرانى ندارم اما چیزى که مرا وادار کرد این عرایض را بکنم آن مطلبى است که یک ماه دیگر این رهبران ما این غمخواران ما بیایند و مردم را در ناراحتى ببینند و ناراحت بشوند براى من که عرض مىکنم و براى آنهایى که مسئولیتى بر عهده دارند گناه است (آفرین- احسنت) من در حضور علیاحضرت شهبانو عرض کردم و این ایمان من است این است که از شماها در درجه اول گله کردم بعد از دیگران و خواهید بخشید این است که تا نیایید و نبینید حتماً آن چیزى را که مىتوانید بکنید نمىتوانید حالا تشخیص بدهید من آن روز حضورشان عرض کردم با تمام این حوادث و مشکلات و بدبختىها آنچه در
+++
نظر من جلوه کرده است و در یک تشکیلاتى که آنجا دادهایم مسأله پیشرفت معنوى اکثریت افراد ما است من تمام افردى که براى خدمت به منطقه فردوس آمدهاند از سپاهى دانش و ترویج و مهندسى بهداشت و مأمورین دیگر و شخصیتهاى دیگر (دکتر حبیباللهى- و اصلاحات ارضى) یک مسألهاى مهمتر از همه دیدم و آن روح عالى انسانى بود و هیچ کدام آنها وقت و ساعت و مقررات نمىشناختند و این مایه امید بود به حضورشان هم عرض کردم که در دوران خدمتم به این مرارت و با این قضایا رو به رو بوده و خودم مسئولیت داشتم اما به این مرحله ندیده بودم پیشرفت معنوى افرادى در مملکتمان که وقتى با حادثه رو به رو شدند با مشکل مردم رو به رو شدند یک حالت معنوى و ملکوتى و فداکارى به خودشان گرفته بودند واقعاً قابل ستایش است این از آنهایى که آمدند و دیدند و به این ترتیب عمل کردند (یگانگى- شما پیشنهاد بفرمایید مجلس چه کارى مىتواند بکند) به عرضتان مىرسانم بنده دو سه کلمه دیگر عرض دارم به عرضتان مىرسانم (پزشکپور- طرحى است خدمتتان دادیم قرائت بفرمایید) بعد اطاعت مىکنم بنده همان طور که عرض کردم اینها را به صورت اردو در آنجا تشکیل دادم براى این اردوگاه یک افسر ارتش که بود مأمور این کار کردم یک نماینده شیر و خورشید 3 نفر منتخب خود مردم که جمع شده بودند البته مردم را مجبور نکرده بودم که اینها بروند به 3 نقطه وسایل آب و سیمکشى برق و یک درمانگاه یک وسایلى آنجا گذاشتم ولى گفتم خودتان بروید یعنى خود مردم بروند که تحمیلى نشود و کمکها و مساعدتهایى که احیاناً بیشتر بود وسیله اینها انجام میشد که خود مردم کاملاً بشناسند در مرکز شیر و خورشید هیئتى به نام ستاد عملیات که فرماندار و رئیس قواى نظامى و چند نفر مأمورین دیگر شرکت داشتند که اینها مأمورین شهربانى و ژاندارمرى و بهدارى و بهداشت بودند که اینها بیایند کارها را انجام بدهند و گزارش بدهند و کارهایى را که باید انجام بدهند مشخص کنند و فردا بروند دنبال آن به این ترتیب صورت جلسههایى تنظیم شده و کارها را تا مىتوانستیم سر و صورت دادیم به این جهت آن قدر که مردم بودند از امکانات استفاده کردیم مطالبى که به عرض خانم پارساى رساندم و تصدیق فرمودند و قصد داشتم به طور کلى اعلام کنم مسأله آموزگار و دبیر در آنجا است استدعا مىکنم خود من هم تقاضا خواهم کرد و قصدم این بود که اجازه خواهند فرمود که از فرهنگیانى که اهل فردوس هستند و در جاهاى مختلف کشور خدمت مىکنند تقاضا مىکنم که بیایند 5- 6 ماه را در فردوس کار دبیرى و آموزگارى را بر عهده بگیرند ایشان هم موافقت فرمودند که همان مزایاشان را بدهند و چه بهتر که این خدمت انسانى را فرهنگیان دیگرى که هستند و آماده این خدمت مىباشد بر عهده بگیرند حساب بفرمایید یک خانوادهاى دو تا بچه دارد کلاس 4 و 5 متوسطه این در فردوس وسیله و جا و دبیر نیست این هم یک کشاورز است یک کارمند دولت نیست که منتقلش بکنند کشاورز است زندگى ندارد درآمد ندارد و بچه نمىتواند بگوید تحصیل نکن و این بچهاى که تحصیل مىکند محروم مىشود از تحصیل و نمىتواند اگر بخواهد برود و مهاجرت کند بر عده گداها افزوده مىشود این است که براى رفع این مشکلات کمک از خارج برسد بهتر است و اما آقاى اسفندیار یگانگى فرمودند که چه مىشود کرد نمىدانستم و اگر مىتوانستم مىکردم مشکلاتم را به شما عرض کردم و خواهش کردم بیایید وضع مردم را ببینید و چارهاندیشى بکنید به هر صورت آنچه را که من به آقاى دکتر طاهر ضیایى رئیس اطاق صنایع پیشنهاد کردم و به وسیله ایشان از صاحبان صنایع استمداد کردم با توجه به مشکلات دستگاه اجرایى این بود براى این که مردم آنجا از سرما تلف نشوند براى این که سرد است کوهپایه و مناطق کاخک و دشت بیاض و چرمه هوایش سرد و خنک است تا 15 درجه زیر صفر مىرسد دیگر نمىتوانید پیشبینى کنید که زمستان امسال این طور نباشد من خواهش کردم که مىتوانند صاحبان صنایع بیایند آهنهایى بهاندازه ساختمانهاى معمولى بیاورند در هر ده در هر محل تیرآهنهایى به آن صورت کار بگذارند و وسطش را با آجر ببندند و سقفش را به حداقل قانع مىشویم با حصیر ببندند و کاه گل بکنند که مردم بتوانند در زیر سقفى بمانند تا آیندهاى برایشان بیاید این کار کارى است خیلى سریع
+++
و سهل و ساده و حتى با چوب هم ممکن است این کار را کرد ولى چوب چون ممکن است بگویند فردا هدر مىشود با آهن بهتر است این در فردوس است در خضرى، دشت بیاض قائنات و کاخک را بنده نمىدانم ولى این وضع در این 35 روز میسر بود از این به بعد هم میسر است هر کارخانهاى یک ده را بر عهده بگیرد و ده داریم از حدود 2500 نفر جمعیت 50 نفر 60 نفر را به سهولت مىتوانند در ظرف یک ماه مردم را سرپناه بدهند بنده براى این متشکرم که شیر و خورشید اقدام کرده و چند روز است آمدهاند مشغول ساختن 600 اطاق وسیله آنترپوز هستند و مشغول کار مىباشند ولى 600 تا اطاق مثلاً 600 تا 5 نفر، 3000 نفر را جا خواهند داد و باز این مشکلى خواهد بود تقسیم این 600 اطاق بین ده هزار نفر جمعیت و سر و صداى جمعیت و شکایت و تهمت زدن به یکدیگر بنابراین این یک راهى است که بنظر من مىرسد و عرض کردم که مطالعه بشود شاید بتوان انجام داد این طرحى است که پیشنهاد فرمودهاند «با قید فوریت با توجه به توضیحات روحانى کمیسیونى از طرف مجلس شوراى ملى تعیین شود که به مناطق زلزلهزده اعزام شوند و نتیجه بازرسى خود را در اختیار مجلس شوراى ملى بگذارند.
خواجهنورى- قرار است فردا آقاى رئیس و رؤساى فراکسیونها به محل بروند.
روحانى- به هر حال با عرض معذرت توفیق آقایان را در خدمت مىخواهیم و بنده فکر مىکنم تا یک مرحلهاى تا یک اندازهاى دین خودم را ادا کردم معذرت مىخواهم از تصدیعى که دادم انشاءالله خواهید بخشید.